×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

private party with dj @پارتی x

listen to music

× just god
×

آدرس وبلاگ من

partyfun.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/god raper

?????? ???? ?????? ???? ???? ?????? ????? ??? ??? ????? ??????

News & Photo of Artist & ...

فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز

عکس جالب - رقص کردی

محققان رقص‌ كردی‌ را یك‌ رقص‌ رزمی،فرهنگی،استقامتی ‌می‌دانند كه‌ دارای‌ صلابت‌ ، متانتی‌ و نظم خاصی بوده‌ و یاد آور یكپارچگی‌ و همبستگی این‌ مردمان‌ غیور در تمامی‌ ادوار می‌باشد.

كوبیدن پا بر زمین به این معنی است كه این خاك موطن من است.


رقص کردی ، کردستان ، هه ل په ر که کوردی

آیا همه چیز را میشود خرید؟

یه روز بارونی چنده؟

یه بعدازظهر دلنشین آفتابی رو چند میخری؟

حاضری برای بو کردن یه بنفشه وحشی توی یه صبح بهاری یه تراول بدی؟

پوستر تمام رخ ماه قیمتش چنده؟

اگه نصف روز هم بشینی به نیلوفر سوسنی رنگی که کنار جاده در اومده نگاه کنی بوته اش ازت پول نمی گیره.

چرا وقتی رعد و برق
میاد تو زیر درخت فرار می کنی؟ می ترسی برقش بگیرت، نه، اون می خواد ابهتشو نشون بده. آخه بعضی وقت ها یادمون میره چرا بارون می یاد. این جوری فقط می خواد بگه منم هستم، فراموش نکن که همین بارون که کلافت می کنه که اه چه بی موقع شروع شد، کاش چتر داشتم، بعضی وقتا دلت برای نیم ساعت قدم زدن زیر نم نم بارون لک می زنه. هیچ وقت شده بگی دستت درد نکنه؟ شده از خودت بپرسی چرا تمام وجودشو روی سرما گریه می کنه؟ اونقدر که دیگه برای خودش چیزی نمی مونه و نابود میشه. هیچ وقت از ابرا تشکر کردی؟ هیچ وقت شده از خودت بپرسی که چرا ذره ذره وجودشو انرژی می کنه و به موجودات می بخشه، ماهانه می گیره یا قراردادی کار می کنه؟

چرا نیلوفر صبح باز میشه و ظهر بسته می شه؟ بابت این کارش چقدر حقوق می گیره؟ چرا فیش پول بارون ماهانه برای ما نمی یاد؟ چرا آبونمان اکسیژن هوا رو پرداخت نمی کنیم؟

تا حالا شده به خاطر این که زیر یه
درخت بشینی و به آواز بلبل گوش کنی پول بدی؟

قشنگ ترین سمفونی طبیعت رو می تونی یه شب مهتابی کنار رودخونه گوش کنی. قیمت بلیتش دل تومنه!

خودتو به آب و آتیش می زنی که
حتی تابلوی گل آفتابگردون رو بخری و بچسبونی به دیوار اتاقت ولی اگه به خودت یک کم زحمت بدی می تونی قشنگ ترین تابلوی گل آفتابگردون رو توی طبیعت ببینی. گل های آفتابگردونی که اگه بارون بخورن نه تنها رنگشون پاک نمی شه، بلکه پررنگ تر هم میشن، لازم نیست روی این تابلو کاور بکشی که چون خاک روشو، شبنم صبح پاک می کنه و می بره.

تو که قیمت همه چیز و با پول می سنجی تا حالا شده از خدا بپرسی قیمت یه دست سالم چنده؟ یه چشم سالم چنده؟ چقدر باید بابت اشرف مخلوقات بودنم پرداخت کنم؟ خیلی
خنده داره نه؟ و خیلی سوال ها مثل این که شاید به ذهن هیچ کدوممون نرسه؟

اون وقت تو موجود خاکی اگه یه روز یکی
از این دارایی هایی رو که داری ازت بگیرن زمین و زمان رو به فحش و بد و بیراه می گیری؟ چی خیال کردی؟ پشت قبالت که ننوشتن. نه عزیز خیال کردی! اینا همه لطفه، همه نعمته که جنابعالی به حساب حق و حقوق خودت می ذاری، اگه صاحبش بخواد می تونه همه رو آنی ازت پس بگیره.

اینو بدون اگه یه روزی فهمیدی قیمت یه
لیتر بارون چنده؟ قیمت یه ساعت روشنایی خورشید چنده؟ چقدر باید بابت مکالمه روزانمون با خدا پول بدیم ؟ یا این که چقدر بدیم تا بابت یک کاستی که از صدای بلبل ضبط کردیم تحت پیگردقانونی قرار نگیریم، اون وقت می فهمی که چرا داری تو این دنیا وول می خوری!!


ماجرای طلاق - بسیار جالب و آموزنده،

چه ازدواج کرده باشید، چه نکرده باشید، حتما این را بخوانید

وقتی آن شب از سر کار به خانه برگشتم، همسرم داشت غذا را آماده می‌کرد، دست او را گرفتم و گفتم، باید چیزی را به تو بگویم. او نشست و به آرامی مشغول غذا خوردن شد. غم و ناراحتی توی چشمانش را خوب می‌دیدم.
یکدفعه نفهمیدم چطور دهانم را باز کردم. اما باید به او می‌گفتم که در ذهنم چه می‌گذرد. من طلاق می‌خواستم. به آرامی موضوع را مطرح کردم. به نظر نمی‌رسید که از حرفهایم ناراحت شده باشد، فقط به نرمی پرسید، چرا؟
از جواب دادن به سوالش سر باز زدم. این باعث شد عصبانی شود. ظرف غذایش را به کناری پرت کرد و سرم داد کشید، تو مرد نیستی! آن شب، دیگر اصلاً با هم حرف نزدیم. او گریه می‌کرد. می‌دانم دوست داشت بداند که چه بر سر زندگی‌اش آمده است. اما واقعاً نمی‌توانستم جواب قانع‌کننده‌ای به او بدهم. من دیگر دوستش نداشتم، فقط دلم برایش می‌سوخت.
با یک احساس گناه و عذاب وجدان عمیق، برگه طلاق را آماده کردم که در آن قید شده بود می‌تواند خانه، ماشین، و 30% از سهم کارخانه‌ام را بردارد. نگاهی به برگه‌ها انداخت و آن را ریز ریز پاره کرد. زنی که 10 سال زندگیش را با من گذرانده بود برایم به غریبه‌ای تبدیل شده بود. از اینکه وقت و انرژیش را برای من به هدر داده بود متاسف بودم اما واقعاً نمی‌توانستم به آن زندگی برگردم چون عاشق یک نفر دیگر شده بودم. آخر بلند بلند جلوی من گریه سر داد و این دقیقاً همان چیزی بود که انتظار داشتم ببینم. برای من گریه او نوعی رهایی بود. فکر طلاق که هفته‌ها بود ذهن من را به خود مشغول کرده بود، الان محکم‌تر و واضح‌تر شده بود.
روز بعد خیلی دیر به خانه برگشتم و دیدم که پشت میز نشسته و چیزی می‌نویسد. شام نخورده بودم اما مستقیم رفتم بخوابم و خیلی زود خوابم برد چون واقعاً بعد از گذراندن یک روز لذت بخش با معشوقه جدیدم خسته بودم. وقتی بیدار شدم، هنوز پشت میز مشغول نوشتن بود. توجهی نکردم و دوباره به خواب رفتم.
صبح روز بعد او شرایط طلاق خود را نوشته بود: هیچ چیزی از من نمی‌خواست و فقط یک ماه فرصت قبل از طلاق خواسته بود. او درخواست کرده بود که در آن یک ماه هر دوی ما تلاش کنیم یک زندگی نرمال داشته باشیم. دلایل او ساده بود: وقت امتحانات پسرمان بود و او نمی‌خواست که فکر او بخاطر مشکلات ما مغشوش شود.
برای من قابل قبول بود. اما یک چیز دیگر هم خواسته بود. او از من خواسته بود زمانی که او را در روز عروسی وارد اتاقمان کردم به یاد آورم. از من خواسته بود که در آن یک ماه هر روز او را بغل کرده و از اتاقمان به سمت در ورودی ببرم. فکر می‌کردم که دیوانه شده است. اما برای اینکه روزهای آخر با هم بودنمان قابل‌تحمل‌تر باشد، درخواست عجیبش را قبول کردم.
درمورد شرایط طلاق همسرم با معشوقه‌ام حرف زدم. بلند بلند خندید و گفت که خیلی عجیب است. و بعد با خنده و استهزا گفت که هر حقه‌ای هم که سوار کند باید بالاخره این طلاق را بپذیرد.
از زمانیکه طلاق را به طور علنی عنوان کرده بودم من و همسرم هیچ تماس جسمی با هم نداشتیم. وقتی روز اول او را بغل کردم تا از اتاق بیرون بیاورم هر دوی ما احساس خامی و تازه‌کاری داشتیم. پسرم به پشتم زد و گفت اوه بابا رو ببین مامان رو بغل کرده. اول او را از اتاق به نشیمن آورده و بعد از آنجا به سمت در ورودی بردم. حدود 10 متر او را در آغوشم داشتم. کمی ناراحت بودم. او را بیرون در خانه گذاشتم و او رفت که منتظر اتوبوس شود که به سر کار برود. من هم به تنهایی سوار ماشین شده و به سمت شرکت حرکت کردم.
در روز دوم هر دوی ما برخورد راحت‌تری داشتیم. به سینه من تکیه داد. می‌توانستم بوی عطری که به پیراهنش زده بود را حس کنم. فهمیدم که خیلی وقت است خوب به همسرم نگاه نکرده‌ام. فهمیدم که دیگر مثل قبل جوان نیست. چروک‌های ریزی روی صورتش افتاده بود و موهایش کمی سفید شده بود. یک دقیقه با خودم فکر کردم که من برای این زن چه کار کرده‌ام.
در روز چهارم وقتی او را بغل کرده و بلند کردم، احساس کردم حس صمیمیت بینمان برگشته است. این آن زنی بود که 10 سال زندگی خود را صرف من کرده بود. در روز پنجم و ششم فهمیدم که حس صمیمیت بینمان در حال رشد است. چیزی از این موضوع به معشوقه‌ام نگفتم. هر چه روزها جلوتر می‌رفتند، بغل کردن او برایم راحت‌تر می‌شد. این تمرین روزانه قوی‌ترم کرده بود!
یک روز داشت انتخاب می‌کرد چه لباسی تن کند. چند پیراهن را امتحان کرد اما لباس مناسبی پیدا نکرد. آه کشید و گفت که همه لباس‌هایم گشاد شده‌اند. یکدفعه فهمیدم که چقدر لاغر شده است، به همین خاطر بود که می‌توانستم اینقدر راحت‌تر بلندش کنم.
یکدفعه ضربه به من وارد شد. بخاطر همه این درد و غصه‌هاست که اینطور شده است. ناخودآگاه به سمتش رفته و سرش را لمس کردم.
همان لحظه پسرم وارد اتاق شد و گفت که بابا وقتش است که مامان را بغل کنی و بیرون بیاوری. برای او دیدن اینکه پدرش مادرش را بغل کرده و بیرون ببرد بخش مهمی از زندگیش شده بود. همسرم به پسرمان اشاره کرد که نزدیکتر شود و او را محکم در آغوش گرفت. صورتم را برگرداندم تا نگاه نکنم چون می‌ترسیدم در این لحظه آخر نظرم را تغییر دهم. بعد او را در آغوش گرفته و بلند کردم و از اتاق خواب بیرون آورده و به سمت در بردم. دستانش را خیلی طبیعی و نرم دور گردنم انداخته بود. من هم او را محکم در آغوش داشتم. درست مثل روز عروسیمان.
اما وزن سبک‌تر او باعث ناراحتیم شد. در روز آخر، وقتی او را در آغوشم گرفتم به سختی می‌توانستم یک قدم بردارم. پسرم به مدرسه رفته بود. محکم بغلش کردم و گفتم، واقعاً نفهمیده بودم که زندگیمان صمیمیت کم دارد. سریع سوار ماشین شدم و به سمت شرکت حرکت کردم. وقتی رسیدم حتی در ماشین را هم قفل نکردم. می‌ترسیدم هر تاخیری نظرم را تغییر دهد. از پله‌ها بالا رفتم. معشوقه‌ام که منشی‌ام هم بود در را به رویم باز کرد و به او گفتم که متاسفم، دیگر نمی‌خواهم طلاق بگیرم.
او نگاهی به من انداخت، تعجب کرده بود، دستش را روی پیشانی‌ام گذاشت و گفت تب داری؟ دستش را از روی صورتم کشیدم. گفتم متاسفم. من نمی‌خواهم طلاق بگیرم. زندگی زناشویی من احتمالاً به این دلیل خسته‌کننده شده بود که من و زنم به جزئیات زندگیمان توجهی نداشتیم نه به این دلیل که من دیگر دوستش نداشتم. حالا می‌فهمم دیگر باید تا وقتی مرگ ما را از هم جدا کند هر روز او را در آغوش گرفته و از اتاق خوابمان بیرون بیاورم. معشوقه‌ام احساس می‌کرد که تازه از خواب بیدار شده است. یک سیلی محکم به گوشم زد و بعد در را کوبید و زیر گریه زد. از پله‌ها پایین رفتم و سوار ماشین شدم. سر راه جلوی یک مغازه گل‌فروشی ایستادم و یک سبد گل برای همسرم سفارش دادم.
فروشنده پرسید که دوست دارم روی کارت چه بنویسم. لبخند زدم و نوشتم، تا وقتی مرگ ما را از هم جدا کند هر روز صبح بغلت می‌کنم و از اتاق بیروم می‌آورمت.

شب که به خانه رسیدم، با گلها در دست‌هایم و لبخندی روی لبهایم پله‌ها را تند تند بالا رفتم و وقتی به خانه رسیدم دیدم همسرم روی تخت افتاده و مرده است! او ماه‌ها بود که با سرطان می‌جنگید و من اینقدر مشغول معشوقه‌ام بودم که این را نفهمیده بودم. او می‌دانست که خیلی زود خواهد مرد و می‌خواست من را از واکنش‌های منفی پسرمان بخاطر طلاق حفظ کند. حالا حداقل در نظر پسرمان من شوهری مهربان بودم.


جزئیات ریز زندگی مهمترین چیزها در روابط ما هستند. خانه، ماشین، دارایی‌ها و سرمایه مهم نیست. اینها فقط محیطی برای خوشبختی فراهم می‌آورند اما خودشان خوشبختی نمی‌آورند.
سعی کنید دوست همسرتان باشید و هر کاری از دستتان برمی‌آید برای تقویت صمیمیت بین خودتان انجام دهید

طنز

اگر یک زن سیگار بکشد:
در امریکا به او می گویند :زنیکه سیگاری
در ایران به او می گویند : زنیکه معتاد فاحشه خیابانی لجن!
و در عربستان او را سنگسار می کنند!

2-اگر یک زن برای برابری حقوق زن و مرد تلاش کند:
در امریکا به او می گویند : فمنیست
در ایران به او می گویند :تهمینه میلانی
و در عربستان او را سنگسار می کنند!
3-اگر یک زن مورد تجاوز قرار بگیرد :
در امریکا او را به آسایشگاه روانی می برند تا او را به زندگی اجتماعی باز گردانند.
در ایران او را به آسایشگاه روانی می برند و او در آنجا خودکشی می کند!
و در عربستان او را سنگسار می کنند!
4-اگر جسد زنی در یکی از میدان های شهر و درون یک کیسه پلاستیکی پیدا شود:
در امریکا : احتمالاً او یک زن خیابانی و بی خانمان بوده.
در ایران:احتمالاً شوهر غیرتی اش او را کشته
در عربستان: صد در صد بر اثر جراحات وارده ناشی از سنگسار به قتل رسیده است!
5-زنان:
در امریکا اجازه دارند در پزشکی ، حقوق ، مهندسی و ? تحصیل نمایند.
در ایران اجازه دارند در پزشکی ، حقوق ، مهندسی و ?. به شرط تفکیک جنسیتی تحصیل نمایند
در عربستان اجازه دارند از بین بی سوادی و سنگسار یکی را برگزینند!
6- مادر:
در امریکا: مادر و پدر مسئول نگه داری و تربیت و بزرگ کردن فرزندان هستند.
در ایران: مادر مسئول نگه داری و تربیت و بزرگ کردن فرزندان است.
در عربستان:فرقی نمی کند که مادر مسئول چیست چون در هر صورت سنگسار می گردد.
7- اگر زنی بخواهد از شوهرش جدا شود:
در امریکا:درخواست طلاق می دهد و نیمی از سرمایه شوهرش به او میرسد( زمان بین درخواست طلاق و اتمام مراحل قانونی:دو هفته)
در ایران:در خواست طلاق می دهد و در صورتی که هیچ ادعایی نسبت به نفقه و مهریه نداشته باشد میتواند از همسرش جدا گردد(زمان بین درخواست طلاق و اتمام مراحل قانونی: 14 الی 15 سال!)
در عربستان:درخواست طلاق میدهد و شوهرش اجازه دارد او را سنگسار کند
8-یک دختر 18 ساله:
در امریکا نیازی به اجازه کسی برای انجام کارهایش ندارد.
در ایران تنها برای دست شویی رفتن و تنفس نیازی به اجازه کسی ندارد!
در عربستان اصولاً هیچ اجازه ای ندارد!!!
9-تبریک میگم شما پدر شدید.بچتون یه دختره
در امریکا:Oh God Thanks
در ایران: خاک بر سرت حلیمه! بازم دختر زاییدی؟!؟!
در عربستان: نعم؟البنت؟ لا لا لا! أنا بد بخت! سنک سار یا زنده فی القبر هذه الدختر!
10-زنی به شوهرش خیانت کرد?.
در امریکا: طلاق ?.
در ایران: فحش، کتک ، اسید ، چاقو ، قتل ناموسی?..
در عربستان: به دلیل دلخراش بودن صحنه ها از بیان آن عاجزیم

ضرب المثل

ضرب المثل های به روز و مدرن شده

اساتید و بزرگان ادبیات فارسی برای اینکه در آینده ای نه چندان دور، بعضی از ضرب المثل های اصیل ایرانی - به علت وجود بعضی از لغات و اصطلاحات - از بین نروند، تصمیم گرفتند که برخی از این ضرب المثل ها را به گونه زیر بازسازی کنند:
  • بیف استراگانوفه خالته، بخوری پاته نخوری پاته!
  • موش تو سوراخ نمی رفت ساید بای ساید به دمبش می بست!
  • آب در ?آب سرد کن? و ما تشنه لبان می گردیم!
  • آب که سر بالا میره، قورباغه ?هوی متال? میخونه!!!
  • پرادو سواری دولا دولا نمیشه!
  • نابرده رنج گنج میسر نمی شود ? مزد آن گرفت جان برادر که کلاه برداری کرد
  • ?کافی میت? نخورده و دهن سوخته!
  • اسکانیا(scania) بیار باقالی بار کن!
  • گر صبر کنی ز قوره، لوپ لوپ سازی!
  • پاتو از پارکتت درازتر نکن!
  • هری پاتر آخرش خوشه!
  • قربون بند کیفتم، تا کارت سوخت داری رفیقتم!
  • گیرم پاپی تو بود فاضل ? از فضل پاپی تو را چه حاصل
  • ندیدیم اورانیم ولی دیدیم دست مردم!
  • ادکلن آن است که خود ببوید ? نه آنکه فروشنده بگوید
  • ماکرو ویو به ماکرو ویو می گه روت سیاه!
  • بزک نمیر بهار میاد آناناس با خیار درختی میاد!
  • یا منچستریه منچستری یا رُمیه رُمی(AS Rom )
  • سرش بوی پیتزای سبزیجات میده!!!
  • آنتی بیوتیک بعد از مرگ سهراب!

کارت ملی افغانی ها !

عکس های از بازیگر معرف کره ای در سریال جومونگ(سوسونو)!!!

7 نكته مهم در رابطه با آرايش

بود كه زنان براي داشتن صورتي به سفيدي ظروف چيني، جان خود را به خطر ميانداختند. آنها چهره خود را با پودري سفيد رنگ به نام سريوس (ceruse) يا همان سفيداب ميپوشاندند كه تركيبي بسيار سمي از سرب بود.

امروزه خطر استفاده از لوازم آرايش تا اين حد جدي و مرگ آور نيست اما هنوز هم مشكلات و بيماريهايي وجود دارند كه از طريق يك خط چشم ساده يا كرم پودر منتقل ميشوند.

تبخال، كهير، جوشهاي متورم و گل مژه تنها چند نمونه كوچك از شرايط ناگواري هستند كه با لوازم آرايش نامرتب و عدم رعايت اصول ايمني و بهداشتي در آرايش ايجاد ميشوند. چگونه ميتوان لوازم آرايش را تميز نگهداشت؟

در اينجا به هفت قانون ساده در اين زمينه اشاره ميكنيم:

1. استفاده مشترك ممنوع! به اشتراك گذاشتن لوازم آرايش، چه با دوستان نزديك و چه با مشتريان غريبه آرايشگاه و كساني كه از جعبه تست لوازم آرايش در فروشگاه استفاده ميكنند، يكي از ساده ترين روشهاي پخش باكتري است. استفاده از روژ لب ديگران ميتواند به سادگي شما را به تبخال مبتلا كند. ابتلا به تورم و خشكي لب هم بسيار بالاست. اما از همه خطرناكتر محصولات آرايش چشم هستند.

استفاده مشترك از ريمل يا هرگونه وسيله آرايش چشم ميتواند به سادگي موجب خارش و سرخ شدن پلك و حتي بدتر از آن، ابتلا به شپش مژه شود. اگر قصد داريد در فروشگاه يك محصول آرايشي را امتحان كنيد، حتما از برس جداگانه استفاده كنيد يا حتي يكي دو گوش پاك كن همراه ببريد و براي تست سايه و محصولات ديگر از آن استفاده كنيد.

2. لوازم كهنه را دور بريزيد. آيا كشوي ميزتان پر از لوازم آرايش نيمه استفاده شده است؟ هرچه زودتر آنها را دور بريزيد. مواد نگهدارنده موجود در محصولات آرايشي به مرور زمان خاصيت خود را از دست ميدهند و محصول فاسد ميشود. محصولات كهنه موجب تورم و خارش پوست ميشوند. معمولا اگر ميخواهيد لوازم آرايشتان عمر بيشتري داشته باشند، بايد آنها را در محلي خنك و دور از نور و گرماي ناگهاني قرار دهيد.

قرار دادن لوازم آرايش در اتوموبيل، به خصوص در فصل نابستان موجب فاسد شدن سريع آنها ميشود. بسياري از مواد آرايشي داراي تاريخ مصرف هستند كه از شش ماه تا يك سال متغير است. يك روش فوق ساده براي آزمودن كيفيت مواد آرايشي، بوييدن آن است. اگر رنگ و جنس محصول تغيير كرده و به خصوص بوي آن مانند هميشه نبود، اين ماده ديگر براي مصرف مناسب نيست.

3. اپليكاتورهاي لوازم آرايشي را تعويض كنيد. هر محصول آرايشي با وسيله اي اعم از بالشتكهاي پودر، قلمهاي نوك اسفنجي سايه چشم، برس مخصوص ريمل و قلم خط چشم به چهره افزوده ميشود. اين اپليكاتورها بايد زود به زود تعويض شده يا به خوبي شسته و خشك شده و مجددا مورد استفاده قرار گيرند زيرا باكتريها به سادگي در آنها باقي مانده و تكثير ميشوند و در مرتبه بعد مجددا به چشم يا صورت شما باز ميگردند. اسفنجهاي مخصوص كرم پودر بهتر است هر هفته و برسهاي لوازم آرايش چشم هر ماه تعويض يا با شامپو بچه يا صابون ملايم به خوبي شسته و خشك شوند.

4. دهان ما حاوي انواع باكتريهاست كه وجود آنها در دهان مشكلي ايجاد نميكند اما اين باكتريها نبايد بر روي چشم منتقل شوند. افزودن آب معمولي به لوازم آرايش خشك نيز ممنوع است. آب ميتواند مواد نگه دارنده موجود در محصول آرايشي را رقيق كرده و به اين ترتيب ميكروبها در درون اين مواد رشد كرده و موجب عفونت چشم ميشوند.

5. درب آنها را ببنديد. بسياري از لوازم آرايش حاوي مواد نگهدارنده اي هستند كه باكتريها را از بين برده و عمر مفيد كالا در فروشگاه را افزايش ميدهد. اما به محض اينكه درب اين محصول گشوده شده و در معرض محيط خارج قرار بگيرد، در معرض ميكروبها و باكتريها قرار ميگيرد. اين حالت يا عمر مفيد محصول را كاهش ميدهد يا اينكه محصول را در معرض باكتريهايي قرار ميدهد كه مواد نگهدارنده نميتوانند با آن مقابله كنند. هرچه درب اين محصول بيشتر باز و بسته شود يا درب آن باز بماند، ارگانيسمهاي بيشتري وارد آن ميشوند. پس همواره درب لوازم آرايشي و بهداشتي خود را محكم ببنديد.

6. لوازم آرايشي طبيعي را بشناسيد. لوازم آرايشي كه با عنوان "طبيعي" يا natural عرضه ميشوند، معمولا براي اشخاص داراي پوست حساس يا داراي آلرژي و يا افرادي كه اصولا علاقه اي به استفاده از مواد شيميايي ندارند بسيار مناسب است. اما اين محصولات يك نقطه ضعف هم دارند. زيرا اين محصولات داراي مواد نگهدارنده شيميايي نيستند و طبعا نسبت به محصولات شيميايي عمر كوتاهتري هم دارند.

7. قبل از خواب صورت خود را پاك كنيد. هنگام خواب، به پوست و مژه هاي خود هم استراحت بدهيد. اگر ريمل را در طول شب بر روي مژه ها باقي بگذاريد، اين امكان وجود دارد كه ريمل خرد شده و داخل چشم برود و موجب سرخي و خارش چشم و پلك شود. يك برنامه ساده شستشو و پاك كردن آرايش در شب ميتواند تضمين كند كه شما صبح با نشاط دروني و بيروني از خواب بيدار شويد و اثري از چشمان خون گرفته و پوست متورم در چهره شما ديده نشود.

.

الناز شاکردوست در ماشین آمبولانس !

الناز شاکردوست در ماشین آمبولانس !
الناز شاکردوست در ماشین آمبولانس ! www.taknaz.ir
جدیدترین عکس های الناز شاکر دوست 

جمعه 11 خرداد 1391 - 10:38:58 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

پیوند های وبلاگ

آمار وبلاگ

24451 بازدید

14 بازدید امروز

3 بازدید دیروز

33 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements